Home | Email | Archive | PostsList | CafeSkin ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده اندیشه تو هر دم در بنده اثر کرده ای هر چه بیندیشی در خاطر تو آید بر بنده همان لحظه آن چیز گذر کرده از شیوه و ناز تو مشغول شده جانم مکر تو به پنهانی خود کار دگر کرده بر یاد لب تو نی هر صبح بنالیده عشقت دهن نی را پرقند و شکر کرده از چهره چون ماهت وز قد و کمرگاهت چون ماه نو این جانم خود را چو قمر کرده خود را چو کمر کردم باشد به میان آیی ای چشم تو سوی من از خشم نظر کرده از خشم نظر کردی دل زیر و زبر کردی تا این دل آواره از خویش سفر کرده برچسبها: مولوی + نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۶ساعت 10:52|   توسط شفق متولی | , ...ادامه مطلب